حدیث جون....نفس مامان و باباشحدیث جون....نفس مامان و باباش، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

پرنسس حدیث

یلدا شب اول....

ازسال 1389تا امسال من و بابا جواد هر سال دوتا یلدا داشتیم یه یلدا با مامانیشون و یکی هم با مامان جونشون یلدا شب اول مربوط به 29 اذر ماه سال 1395 خونه مامانیشون هست.... شبی بیاد ماندنی با مامانی و بابایی و خاله و عمو ....   ...
2 دی 1395

طرح یلدا...

دوشنبه 29 اذر ماه قرار شد بریم ققنوس تا مراسم چوب بازی حسن آبادی رو تماشا کنیم ... به محض ورود خانه خلاقیت ژاهو یه سفره یلدا پهن کرده بود و یه طراح گذاشته بود تا چهره بچه ها رو طراحی کنه تو هم که عاشق طراحی رفتی و نشستی و به این قرار ما یه حدیث دادیم و حدیث یلدایی گرفتیم الهی من فدای خنده های نازت بشم ...
2 دی 1395

سفر به سوی فریدونکنار

25اذر ماه 1395 با عمه اینا راهی شمال شدیم برای عروسی الهام نوه عمه بابا گردنه کدوک برف و یخبندان بود 45دقیقه برای بستن زنجیر چرخ معطل شدیم که همین سرما باعث شد بابا بدجور سرما بخوره ساعت 2.30ظهر از سمنان راهی شدیم 10شب سالن برای جشن حنابندان بودیم خستگی زیاد شب دیر خوابیدن دریا به پیشنهاد عمو مهدی مهربون و روز شنبه 27 ابان ماه راهی سمنان شدیم که خدا رو شکر نه از برف و سرما خبری بود و نه از ترافیک ...
2 دی 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس حدیث می باشد